در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم ، توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی دستهایم را بگیری ، بین دستانی که نیست وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیست
از هرچی ترسید دل من سرش اومد گفتم بهتر میشه اما بدترش اومد بعد از تو فقط به عکسهات دلم رو زد هر جور که فکر کنی, خواستم ولی نشد رفتی و بعد تو, این زندگی نشد یه حرفی بود که تو خواستی بگی نشد عیبی نداره این زخم رو دلم, محکم ترم نکرد دوری من ازت, این عشق و کم نکرد هیشکی نگاه به این , حال دلم نکرد عیبی نداره, عیبی نداره
درباره این سایت